بحر طويل حميد برقعي

فرهنگی


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
سلام علی آل یس سلامی چو بوی خوش آشنایی به وبلاگ صبح امیدخوش آمديد
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



مفيد ترين مطلب را انتخاب كنيد.

بحر طويل حميد برقعي
نویسنده : خدیجه
تاریخ : سه شنبه 13 آبان 1393

 

 
گوش تا گوش جهان پرشده بود از غم و ماتم
و دمامدم عطش و داغ برای دل بی تاب اهالی حرم بود فراهم
وفقط خون خدا بود
و یک دشت پر از کشته ی مردان بنی ها شم ویاران
همه گلچین شده ی فصل محرم
ودر آن لحظه که می سوخت دل فاطمه کم کم که به بند عطش افتاده صفا
مروه،منا،کعبه،مقام و حجرالاسود وزمزم
شه عالم نفس حضرت خاتم
پسر صاحب شمشیر دو دم
علت ایجاد همه عالم و آدم
پسر فاطمه سلطان عرب
شاه عجم
عشق مجسم،وسط هلهله ها، سلسله ها
یکه و تنها وسط لشگری از حرمله ها زیر لب آهسته به طوری که همه خلق شنیدند چنین گفت:
"مرا کیست که یاری بکند؟؟"
ابتدا پیکر یاران به خون خفته تکان خورد
و آن گاه در آن سوی هیاهو همه دیدند که گهواره تکان خورد
و سپس هیچ صدایی نشنیدیم به غیر از رجز گریه ی شش ماه که می گفت:
هنوزم که هنوز است،کسی هست که کاری بکند
فاتح میدان شده
طوفان شده
مردانه در این غائله چون تیغ دو دم
گرد و غباری بکند
چون علم افتاده علمدار شود
معرکه داری بکند
می شود اصلا که کسی نام علی داشته باشد
 ولی آنگاه که هنگامه ی رزم است به تن جامه ی پیکار نپوشد؟؟؟
به خدا رشته ی قنداقه ی خود پاره کنم
چون تو غریبی وسط معرکه
هیهات اگر تکیه به گهواره کنم
با رجز گریه ی خود دشمن دل سنگ تو را یک تنه بیچاره ی بیچاره کنم
کودک شش ماهه ی تو مست شده!
جام لبالب بده
تیغم بده
مرکب بده
ای عشـــق!
که مثل پدرت جوشش مرحب کشی افتاده به جانم
و سپس برسر معراج دو دستت بنشانم
و به این قوم نشانم بده
جانم بستان از من وجانم بده ساقی تو از می!!
که به هفتاد نفر دادی از آنم بده
چون طاقت ماندن به تنم نیست
مرا جام لبالب بده اما نه!!
نه یک جام که این کودک شش ماهه برآن است که تا چون تو عزیزی 
به گلوی من در جامه ی احرام سر انجام سه تا جام پر از عشق بریزی
که در این دایره من مست توام 
حضرت ساقی
چه بریزی چه نریزی!!
به نگاهی سپس آرام چنین گفت به آن لشگر مضطر:
پدرم، شخص پیمبر
پدرم، حضرت حیدر
پدرم، ساقی و ساغر
پدرم، از همه دلبر
پدرم، دلبر داور
پدرم، آیه ی اکبر
پدرم، با همه ی عرش برابر
پدرم،محشر محشر
پدرم، شخص پیمبر
پدرم عـشــــق!!
ولی حیف در این دشت،دگر قوم مهاجر
پدرم لشگر انصار ندارد
پدرم جز من شش ماهه دگر یار وفادار ندارد
کمرش خم شده یعنی که علمدار ندارد
پدرم یوسف زهراست، ولی گرمی بازار ندارد
پدرم یوسف زهراست، ولی هیچ خریدار ندارد
چه کنم چون پدرم یار ندارد
...
و پدر...
روی به آن قوم چنین گفت :
ببینید ببینید که این کودک شش ماهه که آزار ندارد
به کسی کار ندارد
پسرم قدرت پیکار ندارد
پسرم رنگ به رخسار ندارد
و چنان حرم عطش طاقت او برده 
که حتی به خدا قدرت نوشیدن یک جرعه ی سرشار ندارد
پسرم، راستی ای قوم بلا
این سر او طاقت رفتن به سر دار ندارد
...
سپه هلهله خاموش شد
آنگاه
در آن معرکه ما هیچ صدایی نشنیدیم
به جز آنکه یکی گفت : "پدر را بزنم یا که پسر را؟"
پدر آهسته به خود گفت : پدر را...
ولی آن تیر چه تیری که گره خورده سه تا تیغه ی شمشیر به هم
تیر همان تیر که با زهر برادر شده
با نیزه برابر شده
دارای سه سر بود
و بر ساقه ی خشکیده تبر بود
و البته که ما بین گلوی گل و آن آهن دلسرد سپر بود
ولي حیف که آن آه پدر بود
خدا وای از آن خنــــده ی آخــــر
که به لب های پسر بود
در این سوی همه هلهله بر لب
همه فریاد کنان
دست مریزاد بگفتند به تیرافکنشان
حرمله!!
اما چه بگوییم از آن سو وسط خیمه
پریشان، 
نگران، 
مادر او چشم به در بود
 
خدایا 
چه کند حضرت ارباب



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
نرگس در تاریخ : 1393/8/15/4 - - گفته است :
سلام خانم معلم عزیزم.
خوب هستید؟
خانوم خییییللللییی دلم براتون و وب قشنگتون تنگه.این ذدو روزه هم که برگشتم فقط تند و تند کارامو کردم که بتونم بیام یه دل سیر بشینم همه نوشته هاتونو بخونم..
این شعر از همش قشنگ تره.دستتون درد نکنه یه دل سیر دلم گریه هم می خاست.
راستی ممنون که بیادم بودین و اح.والپرسیاتون. شهاب جان گفتن بهم..خدا رو شکر مادرم هم خیلی بهترن و مرخص شدن
دیگه هم برادرم و هم پدرم بودن پیششون من تونستم بیام.حالا اگه راضی بشم بیان تهران خیلی خیالم راحتت تره.
شما چطورید؟کمرتون بهتره؟
خانم دیگه مزاحمتون نمی شم شبتون بخیر
پاسخ:سلام عزيزم ممنونم خوبم الحمدلله ان شاالله شما وخانواده ومادرگرامي تون خوب وخوش باشيد
منم دلتنگتون بودم وخوش حال از حضورتون
احوالپرسي هم كه هم وظيفه س هم تنها كاري كه از دستم برمياد ممنونم كه بهم سرزدين لطف كردين التماس دعا

/weblog/file/img/m.jpg
مهربانی ها در تاریخ : 1393/8/14/3 - - گفته است :
قدْ قامتِ تو، کلام عاشورا بود
آمیخته با قیام عاشورا بود
سجّاد! پس از غروب آن ظهر غریب
سجّادة تو پیام عاشورا بود
«منیره هاشمی»
شهادت امام سجاد (ع) تسلیت باد

پاسخ:عزاداري تون قبول اجرتون با اباعبدالله

/weblog/file/img/m.jpg
بیرق عشق در تاریخ : 1393/8/14/3 - - گفته است :
سلام
امیدوارم زیارتتان قبول باشد و بنده را هم دعا کرده باشین و از بی معرفتی من به حساب بزرگواری خود در گذرید در لحظات حسینی بودنتان التماس دعا داریم
پاسخ:سلام بر شما ممنونم
قبول حق باشه اختيار دارين نيازمند دعا

/weblog/file/img/m.jpg
sajjad در تاریخ : 1393/8/14/3 - - گفته است :
سلام خانم
منم
همون شاگرد بد
خانم زیارتتون قبول مارو هم دعا کردید؟
خانم رو سیاهم عفوم میکنید؟؟
پاسخ:سلام ممنونم قسمت وروزي شما اختيار دارين اين چه حرفيه؟!!


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان صبح امید و آدرس tagbakhshiyan1.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار مطالب

:: کل مطالب : 1221
:: کل نظرات : 3317

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 23

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 293
:: باردید دیروز : 203
:: بازدید هفته : 588
:: بازدید ماه : 2128
:: بازدید سال : 115159
:: بازدید کلی : 416865

RSS

Powered By
loxblog.Com